زبانحال حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر مطهر پدر
یا عـاقـبت از سـیـنـه جـانـم در میآید یا ایـنکـه بـابـای من از این در میآید این گریهها از درد نه از اشک شوق است امـشـب پـدر مـهـمـانی دخـتـر میآیـد شانه زدن، جارو کـشیـدن، ناز کردن از دسـت من تنهـا هـمـینها بر میآید خاکـسـتری یا گلی گـلی عـمه کدامش از این دو پیـراهن به من بهـتر میآید خـون لـبـم بـنـد آمـده خـوب اسـت اما خـون سرم از زیر این معـجـر میآید من گـیسویم را دور دستم حـلـقه کردم چون که به دست دختر انگشتر میآید پیـراهـنم که سوخت قبلا پس چرا باز دارد دوبـاره بـوی خـاکـسـتـر مـیآیـد حتی صدای پای بابا فـرق کرده است حس میکـنم مهـمان من با سـر میآید |